۱۳۹۷/۰۲/۳۱
۰۰:۰۸
دسته:
کد خبر: 16425354
افول تدریجی یک رویا …
افول تدریجی یک رویا …
ندا حبیبی- حالا 43 سال میگذرد از آن روز اردیبهشتی که محمدرضا شجریان در کنار ابتهاج مشغول ضبط آوازی در دستگاه «همایون» بود و خبر تولد دردانه پسرش، شادی و سرور نامگذاری «همایون» را (با پیشنهاد ابتهاج) برایش چند برابر کرد. همایون شجریانگویی زاده شد تا گنجینه پر گوهری را که پدرش به جد و دقت هر چه تمام، دانه دانه اندوخته بود، به میراث بَرَد و گوشِ دلشیفتگان آواز ایرانی را به پیغام تازهای از دوست باخبر کند. حنجره توانمند شجریان ِپسر، ذوق هنری و هوش سرشار موسیقاییاش باعث شد که از اوان کودکی پای در راهی بگذارد که به واسطه پدرش برای او از همگان هموارتر مینمود. او در خانهای میزیست که محفل بزرگان موسیقی و ادبیات ایران بود و یکی از برترین آوازخوانِ صد سال اخیر ایران در آن علاوه برنقش پدری، نقش استادیاش را به عهده داشت. همایون فرزند چهارم محمدرضا شجریان پساز سه دختر متولد شد و در زمان تولد و رشد و نمو همایون، پدرش در اوج دوران فعالیت خود بود. همایون به هنرستان موسیقی رفت و ضرب و کمانچه و تار و پیانو آموخت. اما انتظارها به سر آمد و چکاوک رسید به آواز … که گر نباشد شوق پروازی نخواهد بودن. به مناسبت 31 اردیبهشت، سالروز تولد همایون شجریان، از راهی که تا به حال پیموده است نوشتهایم و «حال» ِ آوازش را رصد کردهایم. سالهای وصل و شوق دوست کنسرتهای محمدرضا شجریان در دهه هفتاد، کلاس درسی پربار نه تنها برای خوانندگان بلکه برای نوازندگان، موسیقی پژوهان و موسیقی دوستان بوده و هست. همایون نوجوان که از اقبال بلند، در این کارزار حرفهای تنبک نواخت و زیر و بم اجرا را آموخت، هنوز جوان خام ِ بیغمی مینمود که حتی پدرش در جایی اقرار کرده است که فکر نمیکردم همایون آنقدر سریع صدایش را پرورش دهد و بتواند با من همخوانی کند. (برای اولین بار در کنسرتی که پدر به علت سرماخوردگی قصد لغو آن را داشت کنار پدر برصحنه آواز خواند و شجریان به توانایی فرزندش بیش از پیش پی برد) . باری، دهه هفتاد و هشتاد برای همایون شجریان عرصه تلمذ و درس پسدادن استاد و شاگردی بود و همایون بسی نیکو حق شاگردی ادا میکرد. از همان آواز مخالف در راست پنجگاه «شوق دوست» تا بیات اصفهان «خورشید آرزو» . او در بم خوانیگاه از پدر پیشی میگرفت و در ادای تحریرهای به هنگام و هوشمندانه از سن و تجربه خود فراتر ظاهر میشد. او از ابتدای دهه هشتاد رفته رفته گامهای مستقل شدن را پیمود و به انتشار آلبوم مستقل پرداخت. اجرای کنسرتهای مستقل نیز از سالهای میانی دهه هشتاد آغاز شد و همایون به یکی از تراز اولترین خوانندههای جوان سنتی تبدیل شد. آلبومهای آغازین (همکاری با ضرابیان و کامکارها) کاملا سنتی و همکاریهایش با قمصری و گروه دستان و پروژه عبدالقادر مراغهای، نیز در چارچوب موسیقی ایرانی اما با رنگهای متفاوت بود. در پروژه شوقنامه (تصانیف عبدالقادر مراغهای) با هدایت محمدرضا درویشی، همایون شجریان چنان توانایی از حنجره و تسلط خود برصدایش را نشان داد که پدرش بارها لب به تحسین و تمجید از وی گشود. همایون در تمام این سالها بارقهای قوی و روشن برای ادامه راهپدرش مینمود. دیگر نه فرشتهام نه شیطان! از نظر نگارنده آغاز و ادامه همکاری همایون شجریان و برادران پورناظری برخلاف جنجال ِبوق و کرنای تبلیغاتی این آثار، درست سرآغاز انفعال فرزند شجریان محسوب میشود. انفعالی سخت و طاقت فرسا در عرصه موسیقی سنتی ایرانی که بیش از پنج سال از شروعش میگذرد. شجریان جوان به داعیه تجربههای نوین و باب دلخواه نسلِ فرزند ده سالهاش، فعالیتهای متعددی در ژانر راک و تلفیقی به انجام رسانید. البته از حق نگذریم جماعت بورژوای شهری را به شدت جذب کرد اما وظیفه اصلی خود را که همچون پاسبانی از یک بنای تاریخی است، به فراموشی سپرد. همایون شجریان در این سالهای اوج پختگی صدایش، اجرا و ضبط ردیف آوازی، پرورش هنرجویان، همکاری با بزرگان تکرار نشدنی در قید حیات موسیقی ایران را به بوته فراموشی سپرد و دوشادوش خوانندگان درجه سوم، سرگرم اجرای متعدد کنسرتهای کم کیفیت و پولساز شد. همگان واقفاند که پول نقش به سزایی در پیشبرد اهداف فرهنگی دارد؛ اما با مقایسه فعالیت شجریان پدر در سالهای سرشار از محرومیتهای گوناگون، با فعالیت پسر در سالهای اخیر که دستکم از لحاظ مالی مضیقه کمتری وجود دارد، میتوان به گمگشتگی همایون شجریان در مسیر هنریاش پی برد. *نکتهای که نباید در این متن مغفول بماند آن که، از آن جایی که همایون شجریان به نوعی سلبریتی تبدیل شده است وگاه انتقاد از عملکرد هنری وی، نویسنده را متهم به «کسب شهرت از طریق انتقاد به همایون شجریان» یا «اندیشه سنتی و بسته» میکند ذکر این مثال ضروری مینماید: وقتی سرمایهای مهم و حیاتی همچون «دریاچه ارومیه» با کابوس خشک شدن همیشگی دست و پنجه نرم میکند، عدهای به دنبال جایگزینی جدید برایش میگردند، عدهای ناامیدانه مرگش را حتمی میشمرند و عدهای نیز برای احیایش قدم برمی دارند و قلم میزنند و با زنجیرهای به دورش فریاد نجات سر میدهند. نویسنده این سطور برای از بین نرفتن میراث معنوی «آواز ایرانی» در وهله اول برشماری عوامل تخریب آن را برخود واجب میداند.
مسئولیت صحت محتوای اخبار بر عهده خبرگزاری منبع و منتشر کننده آن است و خبروان صرفا این خبر را بازنشر داده است.